تولدانه

تولدانه

مرجع روز تولد وبلاگنویس ها
تولدانه

تولدانه

مرجع روز تولد وبلاگنویس ها

بابک اسحاقی ( کیامهر ) و کوثر

 

  

 

 تولد آدمها از اون روزهایی است که نباید فراموش بشه . اینکه هرچقدر هم درگیر روزمرگی باشی  باز هم لحظه میلاد آدمها ، لحظه امید بخشیه . یعنی این آدم یکسال دیگه درکنارمون بوده ، یعنی اینکه خدا دوستمون داشته که بوده .

آدم بزرگها چند دسته اند : اونهایی که قد کشیدن ، اونهایی که پولدارن ، اونهایی که مقام دارن ... و اونهایی که دل بزرگ دارن . امشب میلاد ِ یکی از اونهایی که با دلش قد کشیده . کسی که خیلی از ما ، شادی های شبهای کوتاه و بلند تابستون و زمستون رو مدیونش هستیم . اونکه نمیدونیم پولداره یا نه ، اما میدونیم دلش اونقدر بزرگ هست که تمام محبتهای دنیا توش جا میشه ... یادمون نره بابک اسحاقی تو خیلی از مورد ها مثه یه برادر بزرگتر تنهامون نذاشته .


تولدت مبارک  بابک اسحاقی عزیز  

 

 

و تولدت مبارک کوثر عزیز

 

 

 

بیوگرافی بابک اسحاقی !  :  

 

 

  

 

 

بابک اسحاقی ، معروف به " کیامهر " ، در روز 23 مهر سال هزار و سیصد و نمیدونیم چندم خورشیدی  مصادف با 15 اکتبر سال نمیدونیم چندم میلادی و برابر با 17 شوال سال 

 هزار و چارصد و نمیدونیم چندم هجری در بخش مجهول الهویه ای در طالقان به دنیا آمد ! 

وی که در آن زمان کاری جز بالا رفتن از سر و کول پدرش بلد نبود ، به دلیل شیطنت های زیاد  

و دعوا و کتک کاری های زیادی که با خواهران خود به خصوص نرگس بانو داشت ، در سالهای 

اول نوزادی و به اصرار پدر و مادر وارد مدرسه شد و درس خود را جهشی آغاز کرد !   

 

  

  

 

 

بعد از رفتن وی به مدرسه ، مدیر آن زمان مدرسه ی شهید نمیدونیم چیچی که آن زمان جزو  

نوابغ علم روحانیت بود ، به دلیل داشتن چشم بصیرت متوجه هاله ی نوری دور سر بابک شد !  

بعد از چند سال پرورش دادن او در مدرسه خواست او را به حوزه ی علمیه ی قم بفرستد تا  

سالهای بعد قد علم کند و رییس جمهور شود اما او به دلیل دیدن زیاد تی وی و اخبارهای  

ورزشی ، از حوزه ی علمیه سر باز زد و به امر ورزش پرداخت !  

 

 

  

 

 

 

در آن سال ها ، بابک که بعد از دیدن هاله ای از نور دو سرش جوگیر شده بود ، به ثبت نام خود 

و خواهرانش در تورنومت بین المللی " میلاد دو نور " که هر ساله در استان مرکزی برگزار میشود 

خود را در رشته ی دوچرخه سواری به عنوان یکی از مدعیان عنوان قهرمانی معرفی کرد ! و برای 

آنکه خواهران خود را هم به ورزش ترغیب کند ، آن ها رو بزور علامت سوال و علامت تعجب و ... 

وارد عرصه ی ورزش و دوچرخه سواری کرد !

 

 

 

 

 

بعد از برگزای جام " میلاد دو نور " ، محمد علیف از تاجیکستان به عنوان نفر اول ، فوزی بشیر

از بحرین به عنوان نفر دوم و بابک اسحاقی از ایران به عنوان نفر سوم در این مسابقات معرفی 

شدند ! ( به نفر بغلی بابک دقت کنید ، چشم بصیرت داره و داره هاله ی نور بابک رو که بالا 

سرشه دید میزنه ! ) و بابک در آن سال نتواست به آرزوی که خود که چیزی جز قهرمانی نبود  

دست پیدا کند !   

 

  

 

بعد از آن سال ، وی به دلیل شکست عشقی در عرصه ی ورزش ابتدا توسط دوستان ناباب و  

زغال خوب کرج و طالقون معتاد شد و از انجا که درآمد آن زمان خرج خرید جنس رو نمیداد به  

گروه " طالبان " پیوست و نقش مهمی رو در عرصه ی قاچاق مواد مخدر از افغانستان به ایران 

بازی کرد !   

 

 

 

 

آما ... آما چی ؟! آما خدا نخواد یکی عاشق بشه و از دست بره !  

بابک خان ، نفر اول قصه ی ما ، مهربان بانو ، این خانوم بالایی رو دید و از دست برفت !  

قول داد از طالبان بیاد بیرون و بره درس بخونه و سرکار بره تا دل مهربان بانو رو بدست بیاره !  

 

  

 

 

اینجا بود که بابک رفت دانشگاه و " مهندسی مکانیکشو " گرفت و رفت سرکار ...  

درسته که هی میگه کارم تخصصیه ، کارم تخصصیه ، اما زیاد گوش نکنید ... 

جز تلفن زدن و وبگردی کار خاص دیگه ای نداره ! ( مدرکشم عکس بالایی ! )  

 

 

 

 

و این هم چهره ی چند ماه پیش بابک در خانه ی یکی از دوستان ... 

از اون موقع به بعدش ، یعنی عکسای الانش به دست ما نرسیده که براتون بذاریم ... 

اگر از این مورد عکس داشتین برامون بفرستید تا جایزه ای به اندازه ی یه اختلاس گنده دریافت 

کنید !!! 

امیدوارم از دستمون ناراحت نشده باشی کیامهر ... تولدت مبارک داداشی ...  

  

perceptif

 

 

 

 

 

 

 

 تولدت مبارک  perceptif

 

 

رضا

 

 

 

تولدت مبارک  رضا 

 

  

 

رزیتا

 

 

 

 

 تولدت مبارک  رزیتا